فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

خوشگل مامان وبابا

عزیز دلم

سلام گل دخترم سلام گل دخترم دیروز باهم بامادر رفتیم بهداری واکسن شش ماهگیت رازدیم خیلی گریه کردی بعد هم تب کردی تا  ساعت دو ونیم دیشب  که تبت خیلی بالا رفت من وبابات بالا سرت بودیم    برات شیاف برداشتم تبت اومد پایین امروز صبح هم یه بار دیگه بهت استامینوفن دادم خدا را شکر دیگه تب نکردی   ......عزیز دلم امروز دو روزه رفتی تو 7ماه......  ...
6 شهريور 1390

فاطمه جان

اولین کلمات اولین کلماتی که به زبون اوردی ماما "مه"ام"بعضی وقتهابه ام کسره میدادی وعمه میشد وقتی اولین بار عمه سعیده  عمه گفتنت راشنیدنمیدونی چقدر خوشحال شد.ماما را٢٩مرداد اولین بار بود که میگفتی ...
2 شهريور 1390

شیطونی

شیطونی های جدید دوسه روزه شیطونی های جدید میکنی  پاشنه یپاهات رارو زمین تکیه میدی باسنتو باکمرتوبلند میکنی       .....بادهنت حباب درست میکنی وصداهای جورواجور در میاری       .....تندتند غلت میخوری بعد که روشکم میشی جیغ میزنی میخوای برگردی      .....تموم غذاهاتو فوت میکنی بیرون تموم اطرافت پرغذامیشه     .....هرچی میدیم دستت پرت میکنی      ..... .وقتی خوابت میاد غرمیزنی . اگه یه کم خوابت دیربشه جوری جیغ میزنی که من وبابات دست وپامون راگم میکنیم .   به قول خاله زهراانگار زنبور نیشت زده.فعلا چیزدیگه...
2 شهريور 1390
1